دلم واسه یکی انقدر دلتنگه
که انگاری روی سینه ام یه سنگه
نمیدونم چرا این بغض و تنهایی
همش با من سر جنگه
نمیدونم
نمیدونم
شاید خوابه
چرا ذهنم براش هر چیزی جذابه
دلم میخواست یکی تو این روزای سخت
بهم میگفت
چقدر چشم تو جذابه
چقدر این رابطه حس اش برام بد شد
که انگاری یه روحی از تنم رد شد
ته قلبم با عکسای تو پر پر شد
درد
تمومه لحظه های منو پر کرده
چقدر جای تنت روی تنم سرده
منو تنهاییام دیونه تر کرد
درد
تمومه لحظه های منو پر کرده
چقدر جای تنت روی تنم سرده
منو تنهاییام دیونه تر کرد
زیو
درد