خواب عجیبی دیدم
یه رویای شیرین که میگم
دیدم لب یه پنجره وایستادم
شهر آرومه
هوا عالیه
همیشه بارونه
دیدم ؛ یکی با پیانوش نشسته وسط این شهر یه ملودی آرومِ قشنگ میزنه
و من تو آسمون پر ستاره ی این امشب
خدارو میبینم که لبخند میزنه..
جایی رو خواب دیدم که همه چیش از عشق بود
جایی که هنوز توش مردونگی ارزش بود
جایی که آدماش حتی اگه تو فقرم میسوختن
ولی به هیچ قیمتی همدیگرو نمیفروختن
دیدم هیچکی احساس تنهایی نداره
همه دلسوزن بی کسی معنایی نداره
آدماش واسه هر چی میخوان تا گور نمیرن
ماشین خوب که میبینن فوش ناجور نمیدن
دیدم هیچکی جوونی رو به خاک نمیده
پول به ساقیه مواد تو پارک نمیده
هیچ هرزی به ناموس کسی نزدیک نمیشه
هیچکیم به جرم عاشقی دستگیر نمیشه
آدما خوشحالن همیشه عیده
همه چی آزاده به غیر گریه
کار حلال از هر شکلش ننگ و عار نی
همه آزادن اما هیشکی بی بند و بار نی..
همه چی مهربون بود
شبا مهتایی روزا خوب پر نور
با این حال همه دوست داشتن امروز بگذره
.. آخه میدونستن که فردا از امروز بهتره
دنیا آروم ..
پرواز و عشق
اینجوری دنیا ، دنیا میشه
شبها مهتاب
قلبا از عشق
چی میشه دنیامون رویایی شه
کاش میشد رویایی شه..
این شهر پر از آدما ی خوبه
پر از با مرامه درویش تو خونه های دوبلکس
روزا تو شادیاشون همه رو راه میدادن
به هر کی حرف حق میزد سالن اجرا میدادن
دیدم هر کی واسه خودش یکی رو داشت که
نمیتونه اصن ازش جدا شه
حتی اون که به خاطرش یه عمره من عاشق نمیشم
اومده و میخواد بمونه پیشم
هیچ جایی این دنیا جنگ و خون نیست
هیچکی زیر خط فرق یا لنگ نون نیست
با اینکه پول زیاد اصن ملاک نمیشه
ولی فقیرترینشون سوار پراید نمیشه
اینجا لازم نیست که به هم ریاست کنن
واسه مال دنیا تظاهر به دیانت کنن
آدماش نمیدونستن که دروغ چیه
حتی بلد نبودن که به هم خیانت کنن
دیدم خداش پولی نیست بهشت زوری نیست
همه با همن هیچکی دنبال دوری نیست
اینجا صفای هر دین و رنگ و ارزش یا هدف
همه واسه انسانیت ارزش قائلن
من خدا رو تو جود آدماش دیدم
خدا رو تو تک تک کوچه هاش دیدم
دیدم همه ی ذراتش بندگی میکرد
من خدارو دیدم
تو این شهر زندگی میکرد
من خدا رو دیدم..