نذاشتی منو تنها
حتی توی جنگ و دعوا
یعنی عاشقتم
میکردم قطع اون حرفاتو
میکردم جر و بحث بات یعنی عاشقتم
بودی پاییز با برگا زرداش
یا زمستونو برف و سرماش
یعنی عاشقتم
تا میکشیدی دست رو لبات
دلم میخواست که مست کنم باهات
یعنی عاشقتم
اومدم ببینمت گل خریدم گل برا تو
اومدم بهت بگم که میدونم عادتاتو
انقد ناز خنده هات یکی یکیشون واسه من
که تو عکسا میکشم دوتا دوتا بال برا تو
فداییتم فداییتم
اومدی اومدم از تنهایی در
اومدی اوضاع بشه طلایی تر
مثل ایزد پناهی امنی
فداییتم فداییتم
چقد عاشقتم قناری من
هنوز همونقدر واقعی جدی که
مامان بابا رو هوایی کرده
فداییتم فداییتم
اومدی اومدم از تنهایی در
نه از کسی تو رو میخوام
نه به کسی جاتو میدم
فداییتم فداییتم
حتی اگه نداشتم همه چی من
ولی هنوز یه قلب بود کف سینهام
که برات میرفت
که برات میزد
که برات میلرزید
شیرینی شرابی خمری
تو هر چی بش میرسیدمی
دلیمی دوامی قلبی
عزیزی عشقی رفیقمی
تو یاسری مرد پاییزی پر عشق
تو شعری شاملویی تو واژه و کلمه
تو همون حسی که منو خاطره ساز کرد
تو اوج صدامی که عاشقشن همه
یاسر بینام
فداییتم