جانا رفتی و من تنها شدم
بی تو تن خستهای شیدا شدم
مهرت از عشقت از جان بیرون نرود
یادت از سر شورت از تن بیرون نرود
دور از تو سر بی سامان است هردم
هر لحظه تر است بی تو چشم من
دور از تو سر بی سامان است هردم
شهر ماتم است بی تو قلب من
نماند از رفتن تو به جز غم در بر من
چه شد کز خاطر تو برفت آن باور من
رفتن تو
سایه ی من
غربت تو
خانه ی من
دور از تو سر بی سامان است هردم
هر لحظه تر است بی تو چشم من
دور از تو سر بی سامان است هردم
شهر ماتم است بی تو قلب من
وصال علوی
تنها