آآ
11228
گرم احساس منی سرگرم یاد دیگران
این روزا یادم میمونه باشه بی مرام
جالبی برام یعنی عاشقی الان
فکر نمیکردم به این زودی از تازگی درام
او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال
کشیدم دستمو به خاطر اون از همه کار
خستم از جدایی از نسازی از رفتن یار
ما که خوبیم و قشنگیم دلت چرا معطله باز
آره خوبی قشنگی عزیزی
ولی از دور
تو بذار برو منو
هر کاری هم کردم عزیزم وظیفم بود
آره تو ته بزرگی نجابت وجناتی
تو ته اختلاف طبقاتی ما ته چاه
تو پر رو تو خود ماه تو ته دریا
من و ما جلو شما قطراتیم
تو ته نور ته پاکی و احساس
من اونی که فدات شد
چون دلش خواست
تو ته خوب ته حساس
من همونم که توو عشقت داره وسواس
تو رفتی دل من تنگ
تردید مثل بهمن
بگو بس نی گله کردن
شکستی مثل قلبم
دادم ترجیحت به هر کس
بستی چشت هم تهش
غمگینه که هر شب
مثل قبل نیست بشه برگشت
وسواسم روت او سی دی
این چند وقت حالمو پرسیدی
تو رو همیشگی میخوام
این دنیا که عمری نی
حساسم رو تو دیدی
الکی قول میدی
آرومت میکنم ولی باز
هر چیزی میشه تند میری
با یه دست پیش میکشی
با یه پا پس میزنی
از هر جا رد شدی
به هر کی رسیدی یه دستی زدی
خودتو خواستی به من
حالا به هر قصدی ندی
نده عزیزم و برو
چون تو تا وقتی هستی بدی
با یه دست پیش میکشی
با یه پا پس میزنی
از هر جا رد شدی
به هر کی رسیدی یه دستی زدی
خودتو خواستی به من
حالا به هر قصدی ندی
نده عزیزم و برو
چون تو تا وقتی هستی بدی
آره خوبی قشنگی عزیزی
ولی از دور
تو بذار برو منو
هر کاری هم کردم عزیزم وظیفم بود
آره تو ته بزرگی نجابت وجناتی
تو ته اختلاف طبقاتی ما ته چاه
تو پُر رو تو خود ماه تو ته دریا
من و ما جلو شما قطراتیم
تو ته نور ته پاکی و احساس
من اونی که فدات شد
چون دلش خواست
تو ته خوب ته حساس
من همونم که توو عشقت داره وسواس
زندان فقط چاردیواری بسته و سیم خاردار نیست
گاهی آدم در ذهن خودش زندانی میشه
در قید و بند ترسهاش اشتباهات گذشته
قضاوت دیگران و افکار پوسیده
بعضیا با زنجیر واقعی اسیر میشن
بعضیا با زنجیر نامریی
آزادی هم فقط عبور از درهای بسته نیست
آزادی یعنی رها شدن از ترس
دیوارهایی که از درونت ساختی
خیلیا بیرون از زندان زندگی میکنن اما
هنوز اسیرن
و خیلیا در پشت میلهها
اما از درونشون آزادتر از هر کس
جای هیچ هنرمندی زندان نیست
تهی و امیر تتلو
ولی از دور