یو، من همون سطحی ام که جلوه اسم گرفتم
توو اعماقِ تو که پوچه ، دیو باید دید
باید بکنی این امیدو از بیخ
توو عمقِ بی فکریاتم تن به آب ریخت
به خوابِ رسوا نشدن رنگ ازت رفت
تو همونِ خاره مغیلان نه نسترن نه
تو از دهنِ بی دهنا غذا گرفتی لاشخور
من به حقانیتِ حقشون دهنم چاک خورد
کلمه کاردِ زبونو خورد ، بی کلمه توو عام
تو فقط آروارت باز شد و آب خورد
حالا فقط بشین نگاهش کن
من همون سطحی ام که جلوه اعتبارش شد
همین، یه جا دشمن توو کمین
یه جا پا میکوبن که میلرزه کلِ زمین
چه فرقیِ بینِ عمقِ تو با سطحِ من
وقتی کلِ اعتبارت توو سکوت میشه تعریف
کلمه کاردِ زبونو خورد تو رو کشت
چه پردهایِ بین توئه دگم با تغییر
ها ؟ سطح جلوه منم تعبیر
تس
سطح