دوست دارم حد باشه
از رو نقشه پاک ولى توى رفتارا مرز مشخص باشه
نزاريم دست رو دست وقت بره فرداشه
فرد نباشه باب بذاريم فرد ها شه زوج و بگيم
كه از ماشه دست بکشه از ماشه
عرض جاى امر تا كه نداى جنگ بس پاشه
حرف باشه وقت پاشه هركى كه حرمت داره
جلف باشه ننگ باشه انگار چيزى كم داره
تنگ كنه حبس نفس تو سينه لم داده
چند ساله نفس خوابه تو دل افسانه
چنگ باشه توى گوش نه كه روى گوش جا چنگ باشه
سر باشه خوش و نبض روى دولا چنگ باشه!
ميگيرى چي ميگم
بگو
بگو ميگيرم چي ميگى
بگو ميگيرم چي ميگى بگو
چشم من غرق تماشاى توست
تو هميشه فقط بدرخش
قلبم هم در پناه توست
غم و راه نده به دلم
من بايد ياد بگيرم
مغز رو بكار بگيرم حتى اگه رو مرجانه
چيزى نگم سكوت كنم اگه سخن هجو داره
هرجا كه زدم قدم پشت سرم رد باشه
مثل مشعل واسه اونى كه پشت سر بامه
دوست داريم زير پامون تو خيابون فرش باشه
ولى هنوز توى خاكى ميزنيم درجا كه
به اشتباه فكر كرديم غرور حق باهاشه
هرچند هميشه نتيجه ى حاصل بد باشه
ميدونم ابرا كه سهل اند
ميزنيم از جو بيرون ميپيچيم تو فضا
كه غالبيم به ترس و واقفيم به جهل
و مايليم كه صلح گزينه مون بجا جنگ باشه
با اينكه اكثرمون كرديم گاهى دعوا كه
زد و خوردش چاشنيه جريان شه
چى بشه وقتى تا پرده ها كنار برن
لفظ ها رو ضرب جاشه
كل اين زير زمين روى صحنه شعله ور باشه
ميگيرى چي ميگم
بگو
بگو ميگيرم چي ميگى
بگو ميگيرم چي ميگى بگو
چشم من غرق تماشاى توست
تو هميشه فقط بدرخش
قلبم هم در پناه توست
غمو راه نده به دلم
بذار يكم وقت واسه خودت
برس به درد هاى خودت
برس به سرماى دلت چونكه
نگاه همه ما به تویه
بذار يكم وقت واسه خودت
برس به درد هاى خودت
برس به سرماى دلت چونكه
نگاه فردا به تویه
چشم من غرق تماشاى توست
تو هميشه فقط بدرخش
قلبم هم در پناه توست
غمو راه نده به دلم
تهم و مهتا
مرز