دلم تنگه مث روزای ابری ،مث پاییزی که ازخونه رفتی
زمستون بعدتودنیاموپرکرد چراازپیش این دیوونه رفتی؟
شدم خسته ازاین تنها شدن ها ازاین شبهاکه هروقتش یه ساله
سرم گرمه بابغض واشک وبارون دل سرده توامابیخیاله
من از دلشوره میرسم به گریه شایدتقدیرمن ویرون شدن بود
توسهمت روازاین دنیاگرفتی ولی سم منم داغون شدن بود
من ازتوچی روجزتنهایی دارم جزاین دلتنگی ودردوجدایی
چرادستایِ سردم رونمیخوای،بگوامشب بدونه من کجایی
توازوقتی که ازاین خونه رفتی همیشه بغض توتوی گلومه
تونیستی عطر تودوروبرم نیست،ولی دردت همیشه پیش رومه
توانقدر دوری ازدستای سردم،که این دل به جنون تورسیده
دلم تنهاوقلبم پاره پارست ،ببین مرد تو این روزابریده