نمیدونم چه مرگمِ من از صبح
من از صبح
یه روزی خوبم و یه روز برعکس و
برعکس و
اصلا مهم نی چی بشه یا چی سرم میاد
ندارم حوصله ی این
بحثو این بحثو
چسبیدم از صبح من به تختم
بی انرژی خونه نی مرتب
بی حال کسل و خستم
انگار از بلندی شدم پرت
این من نیستم باید خودم شم
باید سعی کنم بلند شم از جام
با اینکه دست تنهام
چسبیدم از صبح من به تختم
بی انرژی خونه نی مرتب
بی حال کسل و خستم
انگار از بلندی شدم پرت
این من نیستم باید خودم شم
باید سعی کنم بلند شم از جام
با اینکه دست تنهام
یه وقتایی نمیدونی که
چی دلت میخواد
سفید و سبز سیاه یا قرمز
کدوم بهت میاد
میخوای توو جاده گم بشی
بری یه جای دور
توو دسترس کسی نباشی
بری یه نقطه کور
چسبیدم از صبح من به تختم
بی انرژی خونه نی مرتب
بی حال کسل و خستم
انگار از بلندی شدم پرت
این من نیستم باید خودم شم
باید سعی کنم بلند شم از جام
با اینکه دست تنهام
چسبیدم از صبح من به تختم
بی انرژی خونه نی مرتب
بی حال کسل و خستم
انگار از بلندی شدم پرت
این من نیستم باید خودم شم
باید سعی کنم بلند شم از جام
با اینکه دست تنهام
سوگند
برعکس