برو دیگه دوستت ندارم
اسمتو نمی خوام بیارم
برو دیگه نمی خوام به یادت
چشمامو روی هم بذارم
گریه های تو برام فایده نداره
برو که دیگه تو رو شناختمت
بگو به کی بگم گفتنیامو
حالا که به حرف حسودا باختمت
من توی شهر آرزوهام
واسه تو یه قصر طلایی ساخته بودم
به چه شوقی, به چه ذوقی
قلب و دین و ایمونمو باخته بودم
برو دیگه دوست ندارم
اسمتو نمی خوام بیارم
برو دیگه نمی خوام به یادت
چشمامو روی هم بذارم
هردفعه یکی در می زنه
عکس تو میاد به یادمن
که میومدی با یه گل سرخ
دمدمای صبح سراغ من
چه بچه گونه نیگام می کردی
نگاتو باور میکردم
دوباره می رفتیو من تو سکوتم
گلاتو پرپر می کردم
برو دیگه دوست ندارم
اسمتو نمی خوام بیارم
برو دیگه نمی خوام به یادت
چشمامو روی هم بذارم
قصه های منو تو تمومه اما
یه روز تو تنها می شینی
حریر عشق گذشتمو
باز تو آینه ها می بینی
اما دیگه نیست اون که اشکاتو
می بوسید و تو براش نفس بودی
اونی که براش فرش زمینو
یه سایه بون با تو بس بودی
برو دیگه دوستت ندارم
اسمتو نمی خوام بیارم
برو دیگه نمی خوام به یادت
چشمامو روی هم بذارم
سیاوش شمس
دوست ندارم