نگاه كن برف جای تو نشسته
از اون بیرون ببین از پشت شیشه
هوا انقدر سرده توی خونه
درو که وا بذاری گرم مى شه
تو از رفتن به من چیزی نگفتی
نمی دونم چرا محرم نبودم
بریدی، دوختی، اما عزیزم
عزیزم من مگه آدم نبودم؟
حالا من
با چهار تا ديوار و
شب هاى بيدار و
پاكت سيگار و
گريه تنها موندم
يه شب كه سردم بود، عكساتو سوزوندم
از همه جا موندم
وقتى رفتى...
دیگه از آبروم چیزی نمونده
همین ته موندشم باید بریزی
آهای کوهی که پشت من نموندی
تو روی دوشمم باشی عزیزی
ببین توو زندگیم انقد دویدم
دیگه جون زمین خوردن ندارم
نه اینکه زندگی جذاب باشه
فقط حوصله ی مردن ندارم
حالا من
با چهار تا ديوار و
شب هاى بيدار و
پاكت سيگار و
گريه تنها موندم
يه شب كه سردم بود، عكساتو سوزوندم
از همه جا موندم
وقتى رفتى...