وقتی رستم دشمن سهرابه
شب مهتابی ما بی تابه
وقتی شبدیز عزیز قصه
وقت بیداری ما بیخوابه
وقتی شاعر از غزل افتاده
وقتی بیصدا صدا سر داده
وقتی که دل ستاره ریخته
وقتی عشق ما خراب آباده
وقتشه بغض سکوتو بشکنم
که خود گریه منم
دست بکش به شیشه های خاطره
گره های کور پشت پنجره
سحر از پشت ستاره قد بکش
همیشه کوه غایبه هر منظره
نوبت دوباره گر گرفتنه
فصل پوست انداختنه دست منه
وقت آتیش بازیه آغوش ما
وقت عشقه آبیه بلور ما
وقتشه بغض سکوتو بشکنم
که خود گریه منم
شهره
گریه من