بالاخره با پولای خوردم یه خونه رو پیش خرید کردم جنوب شهر
شبا تو کوچه اش میزنه سپوره گشت و فشار کمه کرما مثه سیخ تو جونتن
چند تاشون کارگرای ته تکیلان ، چند تاشون تو مغزم شنبه سمینار
دارن ، همیشه ساعت دو شب مثه قدیما دلم سیگار و یه پنجره میخواد
اتاق بغلی یه دختره اس خوشگل ، موهای بلند و دم اسب پشتش
شام و ناهارو با همیم ، کرما رو سرخ میکنه خوب میزاره مغز پخت شه
تن جفتمون ملافه اس ، اون لباس عروسشه من کت شلوارم
شکمش داره گرد میشه کم کم ، چند ماه دیگه منم دختر دارم
دیگه همه چند رنگن ، دیدی تازه سال به سال فامیلو کمتر میبینیم
واسه دعا و اشک هایی که پنج شنبه میریخت مامان از خدا جایزه لبخند میگیریم
چهارده ساعت از روزو توی اتیشیم ، هفت ساعت خواب سه ساعت پیش زن و بچه
چندتا دستمال زیر پتو جشنه ، ههه دخترم به دنیا اومد
اینطرف یکی هست که خیلی از من و تو تنها تره
یه خونه نقلی بغل پل صراط و چند تا صفحه خاطره و عکس
کل دلخوشی هاشه
دیروز که با هم حرف میزدیم میگفت بچه هام هیچکدوم نیست منو یادشون
کافیه همین که خوبه حالشون ، راستی فکر کنم اسمش خدا بود
کار کاسبی خوب ، آب میفروشم تو جهنم عین بالماسکه
میمونه همه چی همه سوختن ، دافه رو صورتش جای گونه چهار کاشته
نه ریشام کادره نه شلوارا دوتا ، نه شاها بلندن نه سربازا کوتاه
جهنمی ها یخ زدن همه خدا دیگه نداره پول گاز بده واسه اتیش
منم دیگه میفروشم جای اب چایی ، حتی اگه باشه هوا افتابی
خدا هوای همه رو داره ، کنسرت های مایکل هم بی دم و دستگاه نی
ادما همدیگه دوست دارن ، ولی کرما نه
با مرامن گشنه چشماتن اول که چیزی نبینی
مفت میخورنت تف میکننت بعد ، در گوشت داد میزنن
این انتقام بابامه که ته تکیلا میکرد شنا قورتش دادی
زیر پوستت پایین و بالا میرن ، تغذیه مدرسشون میشه گوشتت
فرق نمیکنه باشه جرمت چی ، صبح سفید یه دسته گل بگیر
برا خدا ببر چون عین بنده هاش نی پشت میز
ادما همدیگه رو دوست دارن کرما نه !!
اینور خیلی بیشتر خوش میگذره