تو این گنداب خشکیده..ببین تا خرخره گیریم
نمیتونیم بر گردیم...جدا میشیم و میمیریم
چه بیرحمانه بوسیدیمو خوابیدیمو جنگیدیم
تن های سردو بی روحو چه بی رغبت به هم میدیم
گذشته مثل یه کابوس واسه حسم یه سرکوبه
دیگه چیزی نموند از ما جدایی واسمون خوبه
نشد چیزی بگیم اما چشامون قصه رو میگه
به یاد دیگرون بودیم توی آغوش همدیگه
جلو آینه دیگه حتی صورتامون رو نشناختیم
دیگه چیزی نموند از ما همه دنیامونو باختیم
نشد چیزی بگیم اما چشامون قصه رو میگه
به یاد دیگرون بودیم توی آغوش همدیگه...
شعر رپ
تف به این دنیا..
فکر زشتم..اینو گفتو من باز نوشتم از زندگیم...زندگی ای که توش فقط نفس می کشیدیمو مرده بودیم..
آره سرده بینمون..هه..آخه وقتی چشممون به هم می افته..هر کی فکر عشق قبلیست...میگه اینکه تو بغلمه عشق من نیست...
یکم اشک...نداریم حتی واسه بدرقه آره اینو بشنووووو...
که یه عمر مثه سگ تو این زندون زنجیریم میگم بشموررررر
که سکوتش..دو تا گوشمو کر کرده نمی خوام تحمل کنم...
حتی این روزا من دیگه نمی تونم آزادی رو اینجا تصور کنم....شاروم.