شاید دگر سهمی نداشت
دیوانه ات از قلب من
شاید باید باور کنم تنهایی ام را بعد تو
مهمان رویای منی سر می زنم هر شب به تو
تسلیم شد عقلم ولی دلم چنان بهانه گیر
بیا مرا از نو بساز نیستی شدم بی جان و پیر
ساده بگویم عاشقت دیگر ندارد تاب ببین
بگو در دلت جایی برایم مانده است
بوی عطرت اینجا هنوز در خانه است
سرزمین قلب من بی تو دگر ویرانه است
خسته از دوری بی پایان تو
خسته از سکوت بی صدای تو
خسته از دلتنگی های نیمه شب
کاش برگردی دوباره پیش من
بگو در دلت جایی برایم مانده است
بوی عطرت اینجا هنوز در خانه است
سرزمین قلب من بی تو دگر ویرانه است
شراره
بی جان