دلارام نهان گشته ز غوغا
همه رفتند و خلوت شد برون آ
برآور بنده را از غرقه خون
فرح ده روی زردم را ز صفرا
دلارام نهان گشته ز غوغا
همه رفتند و خلوت شد برون آ
چه یاری یابد از یاران همدل
کسی کز جان شیرین گشت تنها
همیپرد به گرد شمع حسنت
به روز و شب ندارد هیچ پروا
دلارام نهان گشته ز غوغا
همه رفتند و خلوت شد برون آ
کنار خویش دریا کردم از اشک
تماشا چون نیایی سوی دریا
تو پنهانی چو عقل و جمله از تست
خرابیها عمارتها به هر جا
دلارام نهان گشته ز غوغا
همه رفتند و خلوت شد برون آ
سپیده جندقی
دلارام