همه قرار نیست آدمای خوبی باشن
یه سریام باید تو این دنیا سم بپاشن
واسه همینه که وقتی حرفت حقه بازم
یه سری پیدا می شن واسه راحت سد بسازن
این همه کاشتیم هیچی در نیومد
از پس این زمستون هیچکی بر نیومد
هر کی اومد دست گذاشت رو شونت ولی
تهش تو موندی و حوض توی لونت
بگو نتیجه صبرمون و کی میده
نتیجه کار خوبمون بهم بگو چی میشه
چی شد ته قصه بازم کلاغه نرسید خونه
نگو این اتفاقا کارماهای خودمونه
بگو اونی که منو آورد اینجا برگردونه
من خیلی وقته روحم جدا ازم سرگردونه
چه موجود عجیبیه آدم
یکی خالی یکی هی می کنه بادم
یه جایی هفت خط یه جاهایی سادم
خیلی چیزا نمی مونه یادم
همیشه آدما فکر ادامه راهن
یه سریا می رن یه سری همراهن
کاشکی می شد می تونستیم
زندگی کنیم خوب تا همیشه باهم
سپهر شاکری
کلاغ قصه