حالا كه نفس ميكشم در هوات
نخور غصه ماندنم را دگر
ميخوام صداى خنده هات
كنه گوش آسمون و كر
نترس جانم كه دستانم
جدا شدنى نيست زدستانت
اين عشق بماند تا ابد
در قلبت امانت
تويی ماهم پريزادم
نه يكدل كه صد دل به تو دادم
بدان كه در بند تو باشم آزاد آزادم
اگر كه نمانم به تو نسپارم
دلم را شوم مديون دلت
تا هم نفسى هست برايم نفسى هست
تو درياى من باش منم ساحلت
نترس جانم كه دستانم
جدا شدنى نيست زدستانت
اين عشق بماند تا ابد در قلبت امانت
تويی ماهم پريزادم
نه يكدل كه صد دل به تو دادم
بدان كه در بند تو باشم آزاد آزادم
سالار عقیلی
نفس