هله نومید نباشی که تورا یار براند
هله نومید نباشی که تورا یار براند
اگر امروز براند نه که فردات بخواند
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن
آن جا ز پس صبر تورا او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه ره ها و گذرها
ره دیگر بنماید که کس آن راه نداند
هله خاموش که بی گفت هله خاموش
که بی گفت از این می همگان را
مدامم می کشی از عشق و در باور نمی بینم
مدامم می کشی از عشق و در باور نمی بینم
چنانم زندگی بخشی چنانم
زندگی بخشی کز این بهتر نمیبینم
تو جان من جهان من زمین و آسمان من
که در سر تا سر کسی سرتر نمیبینم
که بی صبرانه می سازم برای دیدنت
باز هم به دنبال تو می گردم تو درمانی و من دردم
به دنبال تو می گردم تو درمانی و من دردم
تو درمانی و من دردم عزیز من امان
مدامم میکشی از عشق مدامم میکشی
از عشق در باور نمیبینم در باور نمیبینم
چنانم زندگی بخشی چنانم
زندگی بخشی از این بهتر نمیبینم
تو جان من جهان من زمین و آسمان من
که در سر تا سر کسی سرتر نمیبینم
سالار عقیلی و فاضل جمشیدی
همدم