خیلی عجیبه سوختن در آتش تو
میسوزم اما بی تو خاکستر نمیشم
من عاشق این درد بی درمونم، ای عشق
حظ میبرم از دردمو بهتر نمیشم
چه زخما که گل کرد در این باغ زخمی
نه آهی به لب، رفت نه بر چهره اخمی
تو دردی تو درمان تو با چشمِ مستت
منم که سپردم خودم را به دستت
هر بار گذشتم من از دریای آتش خواب بودی
کاش تو یکبار برای دیدنم بی تاب بودی
رفتی ولی من تو رو مثل نفس تو سینه دارم
من تو این عشق خودم را بی هوا جا میگذارم
سالار عقیلی
آتش عشق