یکی اومد از پشت ابر تردید
تنها کسی که از رهایی پرسید
صداش پر از زلالی یه چشمه
لباش همه ترانه ها مو دزدید
یکی اومد که حرفامو باور داشت
حرفام واسه پروازش حکم پر داشت
حرفایی که تعبیر هر خوابش بود
تو فصل یخ گرمای آفتابش بود
یکی اومد که هم اسم شبم بود
همرنگ واژه های رو لبم بود
میگفت از وقتی که اینجا رسیدم
عکسمو توی آینه ها ندیدم
من صداشو انگار شنیده بودم
چهرشو توی رویا دیده بود
حرفاش همون فکرای هر شبم بود
ترانه هایی که نگفته بودم
سعید افشار
همزاد