وقتی رفتی میخندیدی
من داشتم گریه میکردم
همه لحظهها با تو بودنو
من زندگی کردم
تو تنم روح و جون نیست
بریدم از این همه درد
زدی تیشه به ریشهام
شدم از آدما دلسرد
یه بغض و یه درد
میسوزونه قلب یه مردو
یه اشک و یه آه
نمک شده روی این زخمو
زخمی که هرشب
ملتهب میشه به یادت
اینو بدون بی خبر
که منم و خاطراتت
از حجم سنگین نبودنت خستهام
از بغض تو گلوم که مونده خستهام
از عقربههای این ساعت شوم
از قاب عکس تو اتاقمون خستهام
دروغه این عشق تلخ
این قلب یا کوه یخ
دروغه گرمی نگاهت
حستو همه دلتنگیات
دروغه بودنت دروغه
از حجم سنگین نبودنت خستهام
از بغض تو گلوم که مونده خستهام
از عقربههای این ساعت شوم
از قاب عکس تو اتاقمون خستهام
روح الامین
بغض تلخ