سر فرازم با تو ، دل سپیدم با عشق
همه ی رویامو ، خواب دیدم با عشق
سهمِ ما از این جهان ، یا سکوته یا عشق
ولی من از عاشقات ، قصه میگم با عشق
تازه میشم وسطِ ، عشقِ تکراریِ تو
که بشم یه قسمت از ، شادیِ جاریِ تو
همه یِ این تاریخو ، اگه جابجا کنن
باز برمیگردم ، که تو رو صدا کنم
کاش خاکت باشم ، کاش کوهت باشم
سهمی از افسانه ی ، با شکوهت باشم
باز برمیگردم ، که هواتو بشنوم
که صدایِ زخمیِ ، عاشقاتو بشنوم
از شکوهِ وطنم ، کیه که بی خبره
قصه ی این عاشقی ، داستانِ آخره
یه جوری زندگی میکنم ، که سربلند باشی
که همیشه باشی و همیشه بی گزند باشی
عشقِ تو از ابتدا ، به قلب و جانِ من تنیده
این جهانو تا همیشه ، عشقه که نجات میده
همه یِ این تاریخو ، اگه جابجا کنن
باز برمیگردم ، که تو رو صدا کنم
کاش خاکت باشم ، کاش کوهت باشم
سهمی از افسانه ی ، با شکوهت باشم
باز برمیگردم ، که هواتو بشنوم
که صدایِ زخمیِ ، عاشقاتو بشنوم
از شکوهِ وطنم ، کیه که بی خبره
قصه ی این عاشقی ، داستانِ آخره
داستانِ آخره …
رضا یزدانی
داستان آخر