تک و تنها نصف راه موندم
منی که پایه قصه هات موندم
تو اشتباه من بودی
من پایه اشتبام موندم
شک نکن هرکی دورت
چشمام ببینه ازت میبُره
ولی وقتی فکر میکنم هنوز میخوامت
حالم از خودم به هم میخوره
لمث نصف تنم
از یه حس غلط که گرفت به پَرم
واسه تو بازیچن آدما مثل همن
بزن یه تیک بغل اسم منم
بد شده سایَت سنگین
عوض شدی با هر رنگی
پای تو جنگیدن بهم فهموند
واسه هر چی نباید جنگید
برو راحت دیگه واست از همین الان غریبم
برو فرداتو بساز من کم از این شبا ندیدم
نرفت خوابت
یه شب بدون هست
یه نفر یادت
ببخش خوبیامو
خدا نگهدارت
از حالا چشمایی که بستم بازه
تو هر راهی یه دست اندازه
فکر کردم عین من نشناسه تورو
هیشکی حالا میفهمم تازه
که قرار نبود اصلا باتو
از این بازی برنده درام
حالا باید بشنوم صداتو
با خط غریبه در حد سلام
رفت ساده کنارت دلم از دست
فکر کردم حواست به منم هست
شاید توی زندگیت بودم
یکی دیگه رو یادت ببرم پس
برو از اون همه خاطره شو رد
تهش خوبیام یجا دلتو زد
جایی نگو فقط کم گذاشتم برات
نوش جونت رویاهای خاطره شدت
رضا رامیار
برو راحت