سر صبح ها وقتی در میاد آفتاب
من با توام دوباره پادشام
سر صبح ها وقتی در میاد آفتاب
من با توام دوباره پادشام

آ دوباره با تو پادشام
ازت میخوام از کنارم نری
بازم بریم جاده
ببینیم غروب آفتابو کامل
شروع کنیم کارا رو تازه
با خریدا مثه سابق
بریم تو کلیسامون با عشق
ایندفعه نمیشه
بلیطامون باطل
نمیمونیم بیمار
و ساده تو ساحل
تو غمار روزامو میتکونی
دوباره دنیامونو
به رویا میرسونی
خدا میدونه
تو سرم چی میگذره
کلی کار و رضا خیلی وقتا
الکی میخنده
تو هدفی که سخت نیست
سردی دور از مرز نی
با رفیقای قدیمی نزدیک قهری
وقتی تنهاییم
با هم میریم تفریح
اونقدر دوستم داری
با منی تو شکی
اما یادمی تو سختی
منم مثه پروانه دورشم
یه آدم سختگیر

من و تو که بیخیال
این همه دوری نبودیم
من و تو که فقط
دو تا دوست معمولی نبودیم
من و تو که جز عشق و حال
با هم هیچ کاری نداشتیم
من و تو که با
حرفای این مردم
کاری نداشتیم
من واست یه پادشاه
صبح پیشتم
وا میشه با چشات
تو چه سخته سفارشات
هر کسی نمیتونه
باشه باهات

بگو حق نداری
که ازم دور شی
نه میتونی خودت
بری نه مجبور شی
بگو قهر تو هدف توش نی
بگو قصدته فقط خوب شی

بازی تموم نمیشه
فکر منم پرته
نمیخوام به کسی دل ببندم هرگز
بسه از چیزی که بدم میاد بسه
زود باش
باز کن تا منم بیام سمتت
یاد تو اون روزایی رو که
یه خونه خوب نداشتیم
ما توی خونه بودیم
پی پول خورد
اما اگه زخما
تو ذهنمونه سوخت
تا حس بوی خوب نده
حسمون دور بشه
یادمه که دونه دونه
دوستامون رفتن
پولامون کمتر شد
روزامون بدتر
پولامو در من و ترفند
با تو خدا رو دیدم
اونجا تو قلبم
که با دست در زد
اومدم سمتت
تو رو عبادت کردم
تا تو آسمونا
بارونا ببارن از هم
پرواز کردم
و تا ستارت رفتم
پس یباره دیگه
به نگاهم برگرد

بگو حق نداری
که ازم دور شی
نه میتونی خودت بری
نه مجبور شی
بگو قهر تو
هدف توش نی
بگو قصدته
فقط خوب شی


رضا پیشرو و امیر تتلو
دوباره پادشام