برنده ی بازی روزگارم
وقتی جهانم به تو تکیه داره
آیینه و خوشه گندم و نور دستای تو
به خلوتم میاره
برنده ی بازی روزگارم
حتی میون وحشت شکستن نگاه تو
پناهم عزیزم نگاه تو چراغ راه رفتن
منو بردی به چشمات که از رویا به رویا
من بسوزم و ببارم بی بهانه
منو بردی به چشمات بگیرم دست آفتاب
با تو باز قد بکشم تو این ترانه
منو بردی به چشمات که از رویا به رویا
من بسوزم و ببارم بی بهانه
منو بردی به چشمات بگیرم دست آفتاب
با تو باز قد بکشم تو این ترانه
صدا صدا صدای فصل آواز
نفس نفس هوای پر کشیدن به سمت لبخند تو
و ترانه لبریزم از وسوسه ی رسیدن
عطر غزل کوچه به کوچه از تو
دلدادگی از نفست میباره
زلاله آفتاب چشات میبینم تو غربت شبای بی ستاره
منو بردی به چشمات که از رویا به رویا
من بسوزم و ببارم بی بهانه
منو بردی به چشمات بگیرم دست آفتاب
با تو باز قد بکشم تو این ترانه
منو بردی به چشمات که از رویا به رویا
من بسوزم و ببارم بی بهانه
منو بردی به چشمات بگیرم دست آفتاب
با تو باز قد بکشم تو این ترانه
راستین
برنده