با اینکه دلگیری ولی خوبی
یاد خودم می افتم از عطرت
میچسبه پاییز طلایی با
موسیقی بارونی و چترت
با اینکه زیبایی ولی تلخی
اما یه تلخی مثل نسکافه
هر وقت هستی با خودم میگم
حتما خدا این دور و اطرافه
یاد یه شعر تازه می افتم
وقتی سرت توی کتاباته
موهای جاری روی پیشونیت
زیباترینِ اتفاقاته
تو خش خش برگای پاییزی
راه رفتنت شبیه آوازه
ترانهام رو دست تو مینویسه
آهنگم رو رقص تو میسازه
جادوگری از دور رفتارت
شبیه یه دشت پر از اسبه
بارونی و چترت کنار هم
یعنی چقدر رگبار میچسبه
تو خش خش برگای پاییزی
راه رفتنت شبیه آوازه
ترانهام رو دست تو مینویسه
آهنگم رو رقص تو میسازه
جادوگری از دور رفتارت
شبیه یه دشت پر از اسبه
بارونی و چترت کنار هم
یعنی چقدر رگبار میچسبه