نمیخوام به نگاهی دوباره مبتلا شم
تو باغ آشنایی گرفتار بلا شم
نمیخوام چشم به راه دیگری بعد تو باشم
نمیخوام نمیخوام
نمیخوام با کسی بعد تو دیگه آشنا شم
پریشونم مثل گیسوی تو وقت جدایی
کجای ماجرایی در چه حالی
دل آزرده و داغونم
قرنطینه ی بی خونهم
تو دور از من کجایی
در چه حالی
دلم میخواد که با یاد تو
از دنیا جدا شم
نمیخوام نمیخوام
نمیخوام با گلی بعد تو آشنا شم
نمیدونم به این دنیا
بگریم یا بخندم
که شرط زندگی اینه
به چیزی دل نبندم
همه خوش خط و فرهنگن
به هم میگن که دلتنگن
فقط فیگوری از احساس
مثل تندیسی از سنگن
نمیخوام از خیال تو بتی نو بتراشم
نمیخوام نمیخوام
نمیخوام با کسی بعد تو دیگه آشنا شم
رسام
وقت جدایی