چشماتو بستی بی خبر رفتی
من موندم و دلتنگیهای تو
حتی تو خوابم نمیدیدم
مشکی بپوشم تو عزای تو
دوریت منو از پا در آورده
بودی که من غصه نمیخوردم
کاشکی که من قبل تو میرفتم
کاشکی که من قبل تو میمردم
من هیچ وقت دیگه
اون آدم سابق نمیشم
قلبم برای غصهی تو جا ندارم
اصلا دیگه فرقی نداره با یه زندون
اون خونهای که توش دیگه بابا نداره بابا نداره
وقتی نباشی من چقدر تنهام
این خونه بی تو چقدر ساکت و سرده
من شک ندارم دیگه بعد از تو
آرامشی به خونه برگرده
تو تا همیشه پیشمون هستی
با این که دستام دورن از دستات
آتیش میگیرم تا که میبینیم
خط سیاهه گوشه عکسات
من هیچ وقت دیگه
اون آدم سابق نمیشم
قلبم برای غصهی تو جا ندارم
اصلا دیگه فرقی نداره با یه زندون
اون خونهای که توش دیگه بابا نداره بابا نداره
رامین عابدی
بابا