خیابون و برگ، زرد و خاکستری
زیر و بم شهر، هی مردم زیرزمین
شد خزان
بشنوید ولی بِش نگید، که شهر داغونه
هر کی مایهش بیشتره شهردار اونه
شد خزان
حیف، حیف، نرفت تو گوش کسی
چیک، چیک، قطرات کثیف بارون
آروم بارون چرکها رو میشوره با خون آروم
چرا غرق تو لجنم؟ بِم نگفتی
گفتم اینجا پره چاهه بپا نیفتی
همه کمک میکنن ولی نه مفتی
هر چی درده دیدیم ولی نمردیم
دادا داری دو تا چشم، ببین چرک شده قرص ماه
زمستان هشتاد و شش، عین نقطه قاف
پایان هر چیزی
آغاز درگیریست
قاف، داش، تو هیچی نیستی
آره ولی دارم میام بالا ریز ریز
ببین! پایان هر چیزی
آغاز درگیریست
قاف، داش، تو هیچی نیستی
آره ولی دارم میام بالا ریز ریز