بیشتر از ده ساله که دوری ازم
توکهنمیدونی چی گذشت به من
همیشه از خدا میخواستمباز ببینمت
باز بشه برگردیم به قبل
دیدمت حال دلم عوض شده
میخااستماسمتو صدا بزنم
اونو دیدم صدات کرد دستاتو گرفت
کل دنیا خراب شد رو سرم
تو میتونستی ارمغان زندگیمباشی
تو میشد تا آخرین لحظه مال خودمباشی
حیف از تو فقط نصیب من شده رنج و غم
حیف نشد منو تو بمونیم پیش هم
فک کن اگه با هممیموندیم
الان دستات توی دست منبود
الان منبودمبجای اون
یه زندگی داشتیم بدون کمبود
شبا زیر نور مهتاب برات
لالایی میخوندم
تورو تو بغلممیگرفتم
الان تو حسرتش موندم
وای