به کی باید بگم این حرفا رو
که فقط بشنوه طاقت بیاره
من شدم قاتل و مقتول خودم
هیچکی این حرفا رو باور نداره
کسی باور نداره کوه اگه بود
پای این فاجعه زانو می زد
اگه آفتاب می شنید تار می شد
چشاشو می بست و سوسو می زد
به کی باید بگم آروم آروم
مث شمع نیمه جون آب شدم
واسه هر عکسی که با هم داشتیم
ته یه خاطره پرتاب شدم
هیچکی باور نداره که بعد ازین
واسه هر چی آینه س سنگ می شم
گریه هام از تو پنهون می کنم
مث دره های دلتنگ می شم
من بجز قله ی پوشیده تو ابر
رو زمین هیچکی امروز ندارم
سر می ذارم روی شونه های کوه
آروم آروم مث ابرا می بارم
با تو باید بگم که تو
کوهی و طاقت میاری
حرفامو باور می کنی
دس رو دلم نمی ذاری
با توباید بگم که تو
یه گوشه آروم می شینی
گلایه هامومی شنوی
خاطره هامو می بینی
پیوند
شانه های کوه