دوری مدام است
وقتم تمام است
رویا فنا شد
کجایی عزیزم
امروز و فردا
هر لحظه هر جا
در جستجویت
کجایی عزیزم
اگه روزی نباشه
یا که از من جدا شه
اگه تصویر چشمام
توی چشماش نباشه
داره بارون میباره
داره تنهام میزاره
اگه بازم تو دستام
دستاش نباشه
من میمیرم
تو گمشده در توفانی
من قایق سرگردانی
که در پی تو هر جا
می گردم و می گردم
تو نم نم آن بارانی
در گوش من هی میخوانی
دیوانه شو ای دیوانه
می چرخم و می چرخم
در سایه آن چشمانت
در جنگل آن مژگانت
در مات نگاه تو من
می مانم و می مانم
در پیچ و خم ابرویت
در شهر سیاه مویت
می افتم و یک شب تنها
میمیرم و می میرم