یه حمومی سیت بسازُم،
چهل ستون چهل پنجره
جونم، چهل ستون چهل پنجره
کج کلاه خان توش میشینه
با یراق و سلسله
جونم، با یراق و سلسله
دل می گه برو برو
نه، پس بیا، بیا، بیا
برو برو، که خوب شناختمت
خوب شد که دل نباختمت
برو برو، که خوب شناختمت
خوب شد که دل نباختمت
اومدیم عقدش کنیم و اومدیم سی بکنیم
جونم اومدیم سی بکنیم
تشی بنداز تو سماور دوتا چای میل بکنیم
جونم دوتا چای میل بکنیم
دل می گه برو برو
نه، پس بیا، بیا، بیا
برو برو، که خوب شناختمت
خوب شد که دل نباختمت
برو برو، که خوب شناختمت
خوب شد که دل نباختمت
آی حمومی، آی حمومی
راه حمومت کجاست
چونُم، راه حمومت کجاست
تا بشورم زلف مشکی تا درآید قرص ماه
چونم تا درآید قرص ماه
دل می گه برو برو
نه، پس بیا، بیا، بیا
برو برو، که خوب شناختمت
خوب شد که دل نباختمت
برو برو، که خوب شناختمت
خوب شد که دل نباختمت