بزن بزن بزن بزن بزن بزن
آتش بر دل من ببین
که شد عشقت قاتل من
نشسته چون دندان بر جگرم
که جان از این مسلخ در نبرم
دامن کشانم میکشد
در دام خود عیاره ای
همچون سیاوش در دل
آتش ندارم چاره ای
دامن کشانم میکشد
در دام خود عیاره ای
همچون سیاوش در دل
آتش ندارم چاره ای
سوگ سیاوش در دلم
باران آتش در دلم
طوفان شدی در جانم و
دریا گذشت از ساحلم
سوگ سیاوش در دلم
باران آتش در دلم
طوفان شدی در جانم و
دریا گذشت از ساحلم
بزن بزن بزن بزن بزن بزن
آتش بر دل من ببین
که شد عشقت قاتل من
نشسته چون دندان بر جگرم
که جان از این مسلخ در نبرم
ترکم مکن ای هم گناه
دیوانگیم را مخواه
دست مرا یارا بگیر
در این سقوط ناگزیر
من با توام ای نازنین
مرز جنونم را ببین
پرواز همای
سوگ سیاوش