از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم
هنوز پیرهنم را نشُسته میپوشم
هنوز بوی تو از تار و پود زندگی ام
نرفته است که خود را به عطر بفروشم
قسم به بوسه آخر قسم به اشک تو
هنوز پیرهنم را نشُسته میپوشم
به بوسه ای که گرفتم در آخرین دیدار
برای بوسه دیگر دوباره میکوشم
عجب مدار از این جوششی که در من هست
که من به هرم نفس های توست میجوشم
کجا به پیری و سستی و ضعف روی آرم
منی که آب حیات از لب تو مینوشم
پرواز همای
بوسه آخر