باز هوایی شده ای یار من
خواه نخواهی شده ای یار من
باز هوایی شده ای یار من
خواه نخواهی شده ای یار من
باز مرا تا بکجا میکشی
باز کجایی شده ای یار من
باز هوایی شده ای یار من
خواه نخواهی شده ای یار من
وای بحال دل بیمار من
حال پریشان شده بازار من
کار من از کار گذشت ای ثنم
روز و شب اندوه نکن بار من
باز هوایی شده ای یار من
خواه نخواهی شده ای یار من
باز هوایی شده ای یار من
خواه نخواهی شده ای یار من
باز مرا تا بکجا میکشی
باز مرا تا بکجا میکشی
باز کجایی شده ای یار من
باز کجایی شده ای یار من
آه گیسوی انبوه رها می کنی
با من بیچاره چه ها میکنی
هر چه شب و روز جفا میکنی
سرخوشم انگار روا می کنی
در صف بازار تو من پیشتر
نیش تو از عقرب کج نیش تر
می زنی و آتش من بیشتر
در صف بازار تو من پیشتر
نیش تو از عقرب کج نیش تر
می زنی و آتش من بیشتر
سرخوشی از روز و شب آزار من
باز هوایی شده ای یار من
خواه نخواهی شده ای یار من
باز هوایی شده ای یار من
خواه نخواهی شده ای یار من
باز مرا تا بکجا میکشی
باز کجایی شده ای یار من
باز کجایی شده ای یار من
مستی گیسوی تو ایمان من
زلف پریشان تو جان من
جان تو و حال پریشان من
وای رسیده است کجا کار من
وای رسیده است کجا کار من
باز هوایی شده ای یار من
خواه نخواهی شده ای یار من
باز هوایی شده ای یار من
خواه نخواهی شده ای یار من
باز مرا تا بکجا میکشی
باز کجایی شده ای یار من
باز کجایی شده ای یار من
باز هوایی شده ای یار من
باز هوایی شده ای یار من