داره این خونه مثِ من به تو عادت می کنه
بس که چشمای تورو هر شب عبادت می کنه
رو ضریحِ شونه هات بغضم و پرپر می کنم
توی دستای تو خوشبختی و باور می کنم
مثِ دریایی و من تو موجِ موی تو اسیر
عمقِ احساسم و با فاصله اندازه نگیر
تبِ دستای تورو به مرزِ بوسه می برم
وقتی که پیشِ منی من از خودم بی خبرم
وقتی ماتم به نگاهت عشق درگیرِ منه
توی آغوشِ تو بودن اوجِ تقدیرِ منه
بغضِ تنهاییم و جز رو به تو وا نمی کنم
تو که هستی جز خدا از همه توبه می کنم
مثِ دریایی و من تو موجِ موی تو اسیر
عمقِ احساسم و با فاصله اندازه نگیر
تبِ دستای تورو به مرزِ بوسه می برم
وقتی که پیشِ منی من از خودم بی خبرم
مثِ دریایی و من تو موجِ موی تو اسیر
عمقِ احساسم و با فاصله اندازه نگیر
تبِ دستای تورو به مرزِ بوسه می برم
وقتی که پیشِ منی من از خودم بی خبرم