چشا بارونی ، باز امشب غمگینم
باز یه روزه دیگس ، به سختی دَس میدم
از همه بد میگم ، تو دنیا حتى دیدم
همه چی خلاصست ، تویه حرف و دین
همش زور دیدم ، اَ خوشی گرخیدم
توچشا خون دیدم ، اَ خدا پرسيدم
چرا اين شده دنيا ، ما همينيم
په چرا خدا ميگه ، ما اشرفِ زمينيم
هـــى ، چشه آسمون خيس شد
دل زمين اَ بچگى تو آتيش مرد
بويه جنگارو چشيد ، با اين ظلم
هنو سرپا وايساده، تو اين بعُد
خيلى مرد بود ، واسش تو دَس بزن
خيلى جرمارو كشيد ، به اسم زن
اسمه بدى وقتى مياد وسط
همه با هم بگين ، هميشه بيادتم مرد
چرا همه ميگن مرد باش تو اين دنياى نامرد
چرا همه ميگن مرد باش تو اين دنياى نامرد
به همه ظلم كرد ، دنيارو كُشت رفت
به همه گفت من ، دنيارو بردم
بردى تو؟ تف به تو
تو كه مرد نبودى تو دنيا جرمت
هنو سرپاس ، هنو اشكاش ميريزه اَ چش
هنو حرف داره تو سينه ، غمگينه دلش
هــــى ، بايد ترسيد اَ عشق . بايد ترسيد
خيلى ، دنياى عجيبيه
قصم تلخه ، داستانه يكيه كه
همه دنياشو داد ، واسه يه چيزى عشق
اونم تنهاش گذاشت رفت ، همينه عشق
دنيا ، دنياى نا مرديه
يه مرد ديدى ، بش سلام بده ، جاى پول
محبت ميخواد ، كمک نميخواد ازت
با اين كه سختى كشيد ، هنو سرپاس مرد