در بهشتی که دنیای ما بود
سیب چیدیم و همدست بودیم
قبل هر بوسه انگور چیدیم
بعد هر بوسه سرمست بودیم
با تو دنیای من زیر و رو شد
تا به معنای بودن رسیدم
چتر خود بستم و عاشقانه
با تو در زیر باران دویدم
بی وقفه
او من را
در غم ها
شادی ها
بهتر از هر کس احساس می کرد
دامنم را پر از یاس می کرد
کاش می شد زمان را نگه داشت
کاش می شد که در قاب باشیم
مثل آن روزهای قدیمی
کاش می شد که در خواب باشیم
بی وقفه
او من را
در غم ها
شادی ها
بهتر از هر کس احساس می کرد
دامنم را پر از یاس می کرد
در غم ها
شادی ها
از کابوس
تا رویا
کوچه ای پشت بن بست بودیم
بعد هر بوسه سرمست بودیم
نیلوفر آذر
رویای گمشده