در این زمستان به سوی تو پناه جانم
چگونه آیم، بسته پایم، نمیتوانم
تمام عمرم در این غربت به هیچ باغی
ندیده ام من Ú¯Ù„ÛŒ Øتی به خواب هایم
تو مهربانی، باید بمانی با من زمانی
سروناز
تا ره گشاید آهو به صØرا، ماهی به دریا
سرو ناز
ای Ø±ÙˆØ Ø¨Ø§Ø±Ø§Ù† عشق را بر من بباران
تا در هوایت پر کشم در این زمستان
ای نو بهارم
تو مهربانی، باید بمانی با من زمانی سروناز
تا ره گشاید آهو به صØرا، ماهی به دریا سرو ناز
به جز یادت من چه کس دارم
که دل بسپارم
در این غربت با من بساز
ای شوق پرواز
تو مهربانی، باید بمانی با من زمانی سروناز
تا ره گشاید آهو به صØرا، ماهی به دریا سرو ناز
در این زمستان به سوی تو کشیده جانم
نوید نوروزی
Ø±ÙˆØ Ø¨Ø§Ø±Ø§Ù†