سرت رو برنگردوندی ببینی داره دنیا سرم آوار میشه
چقدر این صحنه ی تاریک رفتن داره تو زندگیم تکرار میشه
سرت رو برنگردوندی ببینی چقدر خواهش توی چشمام دارم
ببینی کاری از من برنمیاد به جز اینکه ازت چشم برندارم
میبینی چی به روزم عشق آورد منی که گرگ بارون دیده بودم
تموم لحظه های این عذابو از آشوب نگات فهمیده بودم , از آشوب نگات فهمیده بودم
سرت رو برنگردوندی واسه این یه عمره بی تو آرامش ندارم
چشام خیرست به اون راهی که رفتی , نمیدونی چقدر چشم انتظارم
سرت رو برنگردوندی که شاید پشیمون شی از این رفتن دوباره
بمونی پیش اون که تا ته خط کسی رو جز تو تو دنیا نداره
میبینی چی به روزم عشق آورد منی که گرگ بارون دیده بودم
تموم لحظه های این عذابو از آشوب نگات فهمیده بودم , از آشوب نگات فهمیده بودم