چرا فکر میکنی راهی هنوز هست مگه آبی که ریخته جمع میشه
همه حرفای تلخت خاطرم هست مگه این تلخیا خوش طعم میشه
مگه شاهد نبودی مرگ عشقو توی عمق نگاه خسته ی من
دیگه وابستگی معنا نداره تو این قلب به تو وابسته ی من
حالا ما موندیمو این خاطرات قشنگی که داره کم رنگ میشه
دارن تازه میفهمن که یه عاشق چجوری این روزا دل سنگ میشه
حالا ما موندیمو این خاطرات قشنگی که داره کم رنگ میشه
دارن تازه میفهمن که یه عاشق چجوری این روزا دل سنگ میشه
دل سنگ میشه
همه احساسمون نسبت به هم مُرد چرا میگی هنوزم فرصتی هست
دیگه از عضمون چیزی نمونده مگه بین منو تو حرمتی هست
تو این افسانه ی عشق منو تو ته قصه منو تو ما نمیشه
میدونستم که نفرین شده این عشق مثه عشق میون سنگ و شیشه
حالا ما موندیمو این خاطرات قشنگی که داره کم رنگ میشه
دارن تازه میفهمن که یه عاشق چجوری این روزا دل سنگ میشه
حالا ما موندیمو این خاطرات قشنگی که داره کم رنگ میشه
دارن تازه میفهمن که یه عاشق چجوری این روزا دل سنگ میشه
دل سنگ میشه