نوازش رنگ دستات
لبت از بوسه بیزاره
یه عمر با تو تنهایی
منو تنها نمیزاره
تو این بیراهه ی حسرت
سفر تصمیم سختی نیست
تو که میدونی احساسم
به حالت بستکی داره
تظاهر میکنم خوابم
که از من بی خبر باشی
به دلتنگی نمیبازم
کمی آسوده تر باشی
نمیترسم فراموشی بگیره جای خالیتو
ته این قصه بن بسته
نمیخوام همسفر باشی
خداحافظ، خداحافظ
دارم چشمامو میبندم
پر از بارونه دلگیرم
ولی به وقفه میخندم
گناه از جانب من نیست
که با عادت نمیسازم
تو فکر پر زدن بودی
و
من آسوده دل کندم
تظاهر میکنم خوابم
که از من بی خبر باشی
به دلتنگی نمیبازم
کمی آسوده تر باشی
نمیترسم فراموشی بگیره جای خالیتو
ته این قصه بن بسته
نمیخوام همسفر باشی