توى طوفان چشماى قشنگت
شبيه دريايى غرق غروبم
نترس از اينكه چشمام غرق خونه
تو كه مى خندى من آروم و خوبم
تا دستامو گرفتى دنيا مه شد
نسيمى توى شاليزارا پيچيد
به قدرى مثل بارون ساده بودى
كه اقيانوسى تو رگهام خروشيد
تو خنديدى كه فوجى از پرستو
به سوى سايه ى ما پركشيدن
بهارى دور عطر تو به پا شد
قنارى ها به آزادى رسيدن
سرت رو بى صدا بذار رو شونه م
تا با هم رد شيم از مرزاى تقدير
تو ماه جاده شو من اهل رويا
تو اين شب هاى دلگير و نفسگير
مجتبی دل زنده
طوفان چشمات