تو می ترسیدی کسی ما رو کنار هم ببینه
تو می تونستی و نخواستی همه ی دردم همینه
همه ی حرف من اینه که چرا از چشم تو افتاد
اون که بی اشاره تو دل به جاده ها نمیداد
بی تو بدبینم به جاده ، به کسی که توی راهه
بی تو شیرینی لبخند رو لبای من گناهه
رو لبای من گناهه
از خیالشم میترسم که ببینمت کناره
یه کسی که تادلش خواست سر رو شونه هات بزاره
سر رو شونه هات بزاره
حالا باقیمونده های ، منو احساسم همینه
دله دلتنگم غروبو ، پای پنچره بشینه
دلخوشیم یه ابره تیرست ، که هوای منو داره
آخه از سیاه ترین ابر ، بهترین بارون می باره
بی تو تکلیف من اینه ، مشقای خاطره بازی
باقی عمری که باید ، با بد و خوبش بسازی
با بد و خوبش بسازی
بی تو بدبینم به جاده ، به کسی که توی راهه
بی تو شیرینی لبخند ، رو لبای من گناهه
رو لبای من گناهه
سر رو شونه هات بزاره ...