نه جیک جیک مستانت
نه سردی زمستانت
رجوع کن به دستانت
چه روزهای بسیاری
که ظلم ها روا کردی
به دست های بسیاری
شبانه مرد گاریچی
به خانه میکشد خود را
اگر که مادیان خسته
اگر طناب هم پاره
درون مرد همواره
کشیده میشود باری
مریض حالی ام خوش نیست
نه خواب راحتی دارم
نه مایلم به بیداری
درون ما تفاوت هاست
تو مبتلا به درمانی
و من دچار بیماری
کنار تخت میخوابم
مگر هوا که بند آمد
نفس کشیدنت باشم
تو روز میشوی هر شب
و صبح میشوی هر روز
تو خواب راحتی داری
خیال بافیات بد نیست
خیال کن که خواهی رفت
همین که رفتی و مردم
تلاش کن که برگردی
و در کمال خونسردی
مرا به خاک بسپاری
زیاد یاوه میگویم
گره بزن زبانم را
زیاد از تو مینوشم
بگیر استکانم را
بگیر هرچه را دارم
ببخش هر چه را داری
مریض حالیام خوش نیست
نه خواب راحتی دارم
نه مایلم به بیداری
درون ما تفاوتهاست
تو مبتلا به درمانی
و من دچار بیماری
کنار تخت میخوابم
مگر هوا که بند آمد
نفس کشیدنت باشم
تو روز میشوی هر شب
و صبح میشوی هر روز
تو خواب راحتی داری
تو را شبانه تا هر شب
به روی شانه خواهم برد
تو را شبانه خواهم مرد
شبانههای لبهایم
لبانههای شبهایت
شبانههای بیداری
چه بی قرار و سنگین بار
به خانه میکشم خود را
چه بی گدار در قلبم
زبانه میکشی خود را
من از تو سخت دلگیرم
تو از که سخت بیزاری