صدای پا نبود صدای تق تق شکستن تو بود
غروب خسته بود که من سرم هنوز رو دامن تو بود
صدای پای تو که توی راه راه زبونه میکشید
تمام روحمو برای دیدنت به خونه میکشید
به مادرم بگین قفس شکسته و پرنده پر زده
به مادرم بگین بهار اومده جوونه سر زده
یه درد مطمین مفاصل منو کلافه کرده
تمام وزنشو به شونههای من اضافه کرده
غروب رفته بود غروب توی مه غروب تو غبار
غروب بیقرار غروب رو سیاه غروب بی پناه
به مادرم بگین هنوز خندههاش رو سر جهازشن
به مادرم بگین هنوز گریههاش تو جا نمازشن
به مادرم بگین هنوز خندههاش رو سر جهازشن
به مادرم بگین هنوز گریههاش تو جا نمازشن
محسن چاوشی
مادر