توی تاریکی شب آه در جریان بود
زل زدم به آسمون عینکم دودی شد
با صدای زنگ در یهو بارون بارید
دستای خونه پر از گل داوودی شد
ماه از راه رسید روی راه پله نشست
دکمههای قلب من دونه دونهش گل شدن
گفتم این یه معجزهس خیره شد به آسمون
همهی ستارهها دونه دونه گل شدن
مهربونی ای عشق نازنینی ای عشق
آخرین تیکهی این جورچینی ای عشق
مهربونی ای عشق نازنینی ای عشق
آخرین تیکهی این جورچینی ای عشق
نخ بادبادکمو یه جوری وا میکرد
که تا هرجا خواستم بتونم پر بکشم
یجوری تشنهام کرد که میشد دریا رو
مثه یه لیوان آب یه نفس سر بکشم
من چه میدونستم اومده زود بره
چه غروبی داشتن خندههای آخرش
موقع خدافظی یه تپش از قلبم
مثه پروانه نشست روی سنجاق سرش
مهربونی ای عشق نازنینی ای عشق
آخرین تیکهی این جورچینی ای عشق
مهربونی ای عشق نازنینی ای عشق
آخرین تیکهی این جورچینی ای عشق
محسن چاوشی
جورچین