وقتی که شب حکم شبیخون داد
صحرا پر از خون کبوتر شد
توی چشام دریای بارون و
توی گلوم بارون خنجر شد
از آب یاد مبهمی دارم
چون تشنهام سیراب میمیرم
از مردم بزدل دلم خونه
از کوفهی دلگیر دلگیرم
ای کاش پیش خواهرم بودم
تا باز مرهم رو پرم میذاشت
دستی بریده دست مظلومی
گل روی قبر مادرم میذاشت
ایمان من بیوقفه رنجم داد
آزاده بودم پس جفا دیدم
مکر و دورنگی ظلم و بدقولی
از اهل دنیا کی وفا دیدم
دنیای بی ارزش چه میدونه
کی غصه داره کی دلش خونه
این درده که غمگین تر از درده
این خون که قرمز تر از خون
حس میکنم از دور از نزدیک
عطر حرم عطر شهیدا رو
بیزارم از این خیل ابن الوقت
پس میزنم ابن الیزیدا رو
ای کاش پیش خواهرم بودم
تا باز مرهم رو پرم میذاشت
دستی بریده دست مظلومی
گل روی قبر مادرم میذاشت
محسن چاوشی
دل خون